معنی پاش هدائن - جستجوی لغت در جدول جو
پاش هدائن
پخش کردن، پاشیدن
ادامه...
پخش کردن، پاشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر پاش دادن
پاش دادن
پاش دادَن
پراکندن چیزی بر روی زمین مانند بذر و دانه، پراکنده کردن
ادامه...
پراکندن چیزی بر روی زمین مانند بذر و دانه، پراکنده کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر پاش دادن
پاش دادن
پراکنده ساختن
ادامه...
پراکنده ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
فرش هدائن
دشنام دادن
ادامه...
دشنام دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
گال هدائن
سرخ شدن، گل انداختن
ادامه...
سرخ شدن، گل انداختن
فرهنگ گویش مازندرانی
گوش هدائن
گوش دادن
ادامه...
گوش دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
لاش هادائن
شکاف دادن، چاک دادن
ادامه...
شکاف دادن، چاک دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
لاس هدائن
کش دادن، کش دار بودن، دست مالی زنان و گفتگوی مطایبه آمیز
ادامه...
کش دادن، کش دار بودن، دست مالی زنان و گفتگوی مطایبه آمیز
فرهنگ گویش مازندرانی
ماچ هدائن
بوسیدن، بوسه زدن
ادامه...
بوسیدن، بوسه زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
فلاش هدائن
کار فشرده، تلاش کردن
ادامه...
کار فشرده، تلاش کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پر هدائن
به پرواز در آوردن، تلمبه زدن تلم (کندوه) برای تبدیل ماست
ادامه...
به پرواز در آوردن، تلمبه زدن تلم (کندوه) برای تبدیل ماست
فرهنگ گویش مازندرانی
پل هدائن
شدت گرما و شرجی بودن هوا
ادامه...
شدت گرما و شرجی بودن هوا
فرهنگ گویش مازندرانی
په هدائن
باز کردن، گشودن، خجالت کشیدن، تعارف کردن
ادامه...
باز کردن، گشودن، خجالت کشیدن، تعارف کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
تش هدائن
کتک، ضربه زدن با دست به طور ناگهانی
ادامه...
کتک، ضربه زدن با دست به طور ناگهانی
فرهنگ گویش مازندرانی
خش هدائن
بوسیدن
ادامه...
بوسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
رش هدائن
با دست ضربه وارد ساختن
ادامه...
با دست ضربه وارد ساختن
فرهنگ گویش مازندرانی
کاب هدائن
فشار وارد کردن، اصرار ورزیدن
ادامه...
فشار وارد کردن، اصرار ورزیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
شواش هدائن
هورا کشیدن، فریاد شادی سر دادن، دادن هدیه ی شاباش در عروسی
ادامه...
هورا کشیدن، فریاد شادی سر دادن، دادن هدیه ی شاباش در عروسی
فرهنگ گویش مازندرانی
پاس هدائن
انبوه شدن، متراکم گشتن
ادامه...
انبوه شدن، متراکم گشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
پپاش هدائه
انبوه شده متراکم
ادامه...
انبوه شده متراکم
فرهنگ گویش مازندرانی
پیش هدائن
بالا آوردن، قی کردن، به جلو هل دادن
ادامه...
بالا آوردن، قی کردن، به جلو هل دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
خاش هدائن
بوسیدن
ادامه...
بوسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
بال هدائن
رماندن گوسفندان و هدایت آن ها در یک مسیر مشخص و از پیش تعیین
ادامه...
رماندن گوسفندان و هدایت آن ها در یک مسیر مشخص و از پیش تعیین
فرهنگ گویش مازندرانی
باد هدائن
به باد سپردن، در معرض باد قرار دادن، بوجاری کردن گندم و
ادامه...
به باد سپردن، در معرض باد قرار دادن، بوجاری کردن گندم و
فرهنگ گویش مازندرانی
پروش هدائن
دست مالی کردن، چیزی را میان دو کف دست مشت و مال دادن، چلاندن
ادامه...
دست مالی کردن، چیزی را میان دو کف دست مشت و مال دادن، چلاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرو هدائن
پرتاب کردن، با کفگیر، خوراک در حال پختن را برداشتن و باز
ادامه...
پرتاب کردن، با کفگیر، خوراک در حال پختن را برداشتن و باز
فرهنگ گویش مازندرانی
پراز هدائن
تکیه دادن اجسام به دیوار یا هر تکیه گاه دیگر، افراشتن
ادامه...
تکیه دادن اجسام به دیوار یا هر تکیه گاه دیگر، افراشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
جان هدائن
جان دادن، مردن
ادامه...
جان دادن، مردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرس هدائن
بسنده بودن، ایجاد مانع کردن
ادامه...
بسنده بودن، ایجاد مانع کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پلوش هدائن
فرو بستن لب از سخن گفتن، واژه در ماهیت خود دارای بار معنایی.، چنگ مالی کردن، چلاندن، مچاله کردن
ادامه...
فرو بستن لب از سخن گفتن، واژه در ماهیت خود دارای بار معنایی.، چنگ مالی کردن، چلاندن، مچاله کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پشو هدائن
پشو هدائن
ادامه...
پشو هدائن
فرهنگ گویش مازندرانی
تاج هدائن
تازاندن
ادامه...
تازاندن
فرهنگ گویش مازندرانی
تراش هدائن
پرداخت نمودن و شکیل ساختن تنه ی درخت با تراشیدن شاخه های
ادامه...
پرداخت نمودن و شکیل ساختن تنه ی درخت با تراشیدن شاخه های
فرهنگ گویش مازندرانی
توش هدائن
ضربه زدن، سرعت دادن
ادامه...
ضربه زدن، سرعت دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
کش هدائن
دنباله دار کردن سخنی
ادامه...
دنباله دار کردن سخنی
فرهنگ گویش مازندرانی